قافیه، مشتق از قفو، به معنای پس گردن و از پیرونده است ، در فارسی آن را پساوند گویند و اصطلاحی است در نظم و شعر.
تعریف قافیه
قافیه، قسمت تکرار شونده از کلمههایی است که در نظم و شعر تکرار میشود، به شرط آن که قسمت تکرارشونده جزئی از کلمهٔ قافیه باشد و به آن الحاق نشده باشد. ضمنا اگر کل کلمه و نه جزئی از آن تکرار شود به آن ردیف میگویند. آخرین حرف اصلی قافیه را « رَوی » می گویند. به عنوان مثال در کلمات جام، وام، دام، نام و آرام، حرف « م » روی است.
فرهنگ معین در مادهٔ قافیه نوشته است:
«ای نرگس پرخمار تو مست [/] دلها ز غم تو رفت از دست.» قافیهٔ آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکن آن بود. پس قافیهٔ این شعر دو حرف و حرکتی بیش نباشد و آن سین و تاء است و حرکت ماقبل آن، اما اگر حرف آخرین از کلمهٔ قافیه از نفس کلمهٔ قافیه نباشد بلکه به علتی بدان ملحق شده باشد چنانکه: «برخی چشم مستشان [/] وان زلف همچون شستشان.» که کلمهٔ اصلی در آخر این شعر «مست» و «شست» است و«شان» از بهر اضافت جماعت بدان ملحق شده است. قافیهٔ آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکن حروف نفس کلمه باشد.
قافیه در نظم
در نظم کلمهٔ قافیه در انتهای بیتها میآید یا مصراع مطلع غزل و البته چنانچه شعر دارای ردیف باشد کلمهٔ قافیه قبل از ردیف قرار میگیرد.
انواع قافیه
«انواع قافیه به اعتبار تقطیع پنج است به اجماع اهل عرب و فارس : مترادف ‚ متدارک ‚متکاوس ‚ متواتر‚ و متراکب . و بعضی این الفاظ را القاب قوافی گویند. و بعضی حدود قافیه گویند.»
مترادف: ترادف در لغت به معنی پیاپی شدن است و آن قافیهای است که دو حرف ساکن پیاپی باشد مانند یار
متدارک: تدارک در لغت به معنی دریافتن است و آن قافیهای است که دو حرف متحرک باشد یک حرف ساکن مانند خرد
متکاوس: در لغت به معنی انبوهی است ودر اصطلاح قافیهای است که چهار حرف متحرک باشد و یک حرف آخر ساکن مانند بزنمش
متواتر: تواتر در لغت به معنی پیاپی شدن است و ان متحرکی است که در دو طرفش حرف ساکن باشد، مانند درکش
متراکب: متراکب در لغت به معنی برهم نشستن است و ان قافیهای است با سه حرف متحرک و ساکتی در آخر مانند فکند
قافیه در شعر نو
در شعر نو از آنجا که طول مصراعها و بیتها یکسان نیست و کلمهٔ قافیه با نظم مشخصی تکرار نمیشود، قافیه با تعریف سنتی آن وجود ندارد اما به هر حال شاعران نوگرا نیز از قافیه در شعرهایشان استفاده میکنند اما این قافیه بدون نظم و قاعدهٔ از پیش تعیین شدهای مورد استفاده قرار میگیرد احمد شاملو در مصاحبه با ناصر حریری در این باره میگوید:«میتوان از قافیه توقع ارجاعدهندگی داشت، یعنی خواننده را بیدرنگ از طریق قافیه به کلمهٔ خاصی که مورد نظر است توجه داد. حضور نامنتظرش میتواند در القاء موسیقائی شعر هم بسیار کارساز باشد. حتا در پارهئی موارد تمام بار ساختاری شعر را به دوش میکشد.
منابع
دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا جلد ۳۸ شماره مسلسل ۵۷. زیر نظر محمد معین. تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغتنامه،
محمد معین. فرهنگنامه فارسی (جلد دوم). چاپ نهم، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، 1375، 3-0164-00-964، ۲۶۱۸.
حریری، ناصر. «نقش قافیه». دربارهٔ هنر و ادبیات گفت و شنودی با احمد شاملو. چاپ سوم، بابل: نشر آویشن و نشر گوهرزاد، ۱۳۷۲.
شناخت شعر، دکتر ناصرالدین شاه حسینی، موسسه نشر هما، چاپ اول
احمدی گیوی، حسن،و دیگران. زبان و نگارش فارسی، چاپ دهم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، زمستان ۱۳۷۴